امشب از آسمان دیده ی من
روی شعرم ستاره می بارد
در سکوت سپید کاغذ ها
پنجه هایم جرقه می کارد
آری،آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
از سیاهی چرا حذر کردن
شب پر از قطره های الماس است
آنچه از شب به یاد می ماند
عطر سکر آور گل یاس است
آه!بگذار گم شوم در تو
کس نیابد ز من نشنه ی من
روح سوزان آه مرطوبت
بوزد بر تن ترانه ی من
دانی از زندگی چه می خواهم ؟
من تو باشم ،پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو،بار دیگر تو
آنچه در من نهفته دریاییست
کی تونا نهفتنم باشد
با تو زین سهمگین توفان
کاش یارای گفتنم باشد
بس که لبریزم ارز تو می خواهم
بروم در میان صحرا ها
سر بکوبم به سنگ کوهستان
تن بکوبم به موج دریاها
بس که لبریزم از تو می خواهم
چون غباری ز خود فرو ریزم
زیر پای تو سر نهم آرام
به سبک سایه ی تو آویزم
آری!آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان ره ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA
نظرات شما عزیزان:
نویسنده : admin